ديروز شيطان را ديدم. در حوالي ميدان؛ بساطش را پهن كرده بود؛ فريب مي فروخت مردم دورش جمع شده بودند؛هياهو مي كردند؛ وهول مي زدند و بيشتر مي خواستند
آرام آرام طوري كه متوجه نشود راهم را عوض كردم.يا محمد وعلي