هرغصه (آن)ي دارد آن اين غصه هم تنهايي است.روايت آدمهايي كه سهمبيشتري از رنج برميدارند.
بسوزتاكه بداني چه ميكشم احساس سوختن به تماشا نميشود
راستي سلام اون روز كه چشماي حقيرم به رد خون روي خاك افتاد با خودم عهد كردم.....شايد تو هم تجربه كرده باشي.رفقا يادتونه ؟؟؟من كه خيلي زود عهد شكني كردم.رفيق فكرميكردي اون چشما يه روز توي شهرباز بشه؟؟
براي تو .....اوكه دست نيافتني ترين است
سلام
بدون اغراق زيبا ترين شعري كه تا به حال شنيده ام اين شعر است....
اون هم با صداي گرم آقاي آهنگران....
يا علي